تنظیم هرنوع دستورالعمل اقتصادی فارغ از دانستن اثر اجتماعی آن و درواقع سیاستگذاری صرفا مبتنی بر مفروضات اقتصادی، ضمن آن که می تواند موجب تهی شدن مکانیزم یا سیاست اقتصادی از اثر خود گردد و در شرایط بی اعتمادی مردم به نهادهای کلیدی که در حفظ ارزش پول سهم دارند،مردم با تکیه بر قوه تشخیص خود ، تغییرات را شناسایی کرده و به نفع خود وارد عمل می شوند و هنگامی که سیاستگذار انتظار اثرگذاری مثبت دارد، از آن جا که بازارساز به دریافت عمیق از سازوکارهای اجتماعی نائل نشده یا به آن بی توجه است، سیاستگذاری های صرفا مبتنی بر فرمول های اقتصادی حتی ممکن است موجد التهاب در جامعه نیز باشد، راهی که سیاستگذاران و بازارسازان در ایران بارها آن را پیموده و از آن درس نگرفته اند.
«پول» اگرچه ابزاری برای تبدیل ویژگی های کیفی یک شیئی به ویژگی های کمی است و برای روانکاری فرآیند مبادله یک کالا با کالای دیگر مورد استفاده قرار می گیرد، اما به واقع عامل یک «رابطه اجتماعی» نیز هست که از یک «قرارداد اجتماعی» نشات می گیرد، از ساختارهای جامعه تاثیر می پذیرد و بر آن ها تاثیر می گذارد. اقتصاددانان اما اغلب نگاهی انتزاعی به پول دارند و آن را به عنوان اساس اقتصاد مدرن، ابزاری خنثی و موجودیتی بی طرف، اما کالایی همگانی می دانند؛ در حالی که از لنز جامعه شناسی هیچ امر و مقوله ای در جامعه وجود ندارد که بتوان خارج از چارچوب جامعه آن را ارزیابی و تحلیل کرد ؛ به این معنا که هیچ مقوله اجتماعی از جمله پول در خلاء شکل نگرفته و در خلاء موجودیت ندارد و اتفاقا از آن جایی که پول واجد خصوصیات چندبعدی است، نقش بسیار مهمی در تشکیل شبکه پیچیده ای از شرایط ساختاری درهم تنیده و پویا دارد که بستر عمل و تعامل افراد جامعه قرار می گیرد و با بازتولید نقش خود، محیط پیرامون را دستکاری کرده و فضای تعاملات بین مردم و فرآیندها و واقعیت های اجتماعی را تغییر می دهد. به این ترتیب رویکرد هستی شناسانه اجتماعی، عیان می سازد پول صرفا نماد یک رابطه اجتماعی نیست، بلکه ماهیت آن عینا ماهیت یک رابطه اجتماعی است و این عامل رابطه در بطن جامعه مشغول عمل و عکس العمل است و کلیه ساحات و ساختارهای جامعه از جمله اقتصاد را به کلی تحت تاثیر قرار می دهد. اصولا هر تغییری که در یک سیستم اجتماعی رخ دهد، در ماهیت و عملکرد پول منعکس می گردد و به همین دلیل ، در کنار ساختارهای اقتصادی ، پول را باید از منظر ساختارهای اجتماعی نیز تحلیل کرد؛ زیرا اگرچه به نظر می رسد پول توسط ساختارهای اقتصادی شکل می گیرد، اما به واقع توسط ساختارهای اجتماعی یا به واسطه آن ها تغییر عملکرد می دهد ؛ به نحوی که حتی می تواند فرمول ها و قوانین از پیش تثبیت شده اقتصاد را نیز تحت الشعاع قرار دهد. یکی از موقعیت های قابل تحلیل از این منظر برای پول، موقعیت پول در هنگامه تورم های بالا است. وقتی تورم در وضعیت جهش فزاینده قرار می گیرد، پول به عنوان وسیله ذخیره ارزش وارد عمل می شود و تب و تاب مردم برای جانماندن از تورم پرسرعت، باعث بروز پدیده«پول داغ» می شود. پول داغ موجب هجوم گله ای مردم به سمت بازارها می شود و سیاستگذاران در بحبوحه چنین وضعیت هایی، با راهکارها و سیاست های انقباضی در جهت قبض و کنترل سیل بی مهابای تقاضا در بازارهایی وارد عمل می شوند که پول داغ به آن ها سرازیر می شود. در کشور ما نیز خصوصا در اثر تورم انتظاری با منشا مسائل و رخدادهای سیاسی و بین المللی، هرچندگاه پول به شدت داغ می شود و بازارساز برای مهار وضعیت و کنترل بازارها وارد عمل می شود؛ اتفاقی که در هفته های پایانی سال 1402 دوباره تکرار شد و بازارساز از طریق برخی مکانیسم ها مانند حراج سکه تلاش کرد جریان سرشار نقدینگی سرگردان را تحت کنترل درآورد.در این حراج در حالی که ارز آزاد در کانال 60 هزارتومان سیر می کرد، سکه با ارز 93 هزارتومان به فروش رفت و همین اقدام بازارساز به منزله دادن علامت هشدار به بازار و به مفهوم این بود که قیمت ارز در آینده در مدار رشد بیشتری قرار دارد و بنابراین نگهداری «پول نقد» ، به هیچ وجه به صلاح نیست . پرواضح است اثر این علامت در جامعه به شکل انتظارات تورمی بیشتر بروز می یابد و مردم به بازارهای سرمایه گذاری هجوم برده و افزایش تقاضا موجب افزایش قیمت در بازارها و نهایتا داغی بیشتر پول و کاهش بیشتر ارزش پول ملی می شود. در این مثال نشان داده شد، پول در رابطه بین جامعه (مردم) و ساختار (بازارساز) به صورت کاملا زنده و عملی به تاثیر و تاثر اجتماعی پرداخته و به جای تمکین از اهداف بازارساز ، علنا به سرکشی از فرمول های اقتصادی پرداخته و در بستر کنش و واکنش های اجتماعی، به بازآفرینی نقش اجتماعی خود در بطن جامعه مشغول است. به این ترتیب عیان می گردد تنظیم هرنوع دستورالعمل اقتصادی فارغ از دانستن اثر اجتماعی آن و درواقع سیاستگذاری صرفا مبتنی بر مفروضات اقتصادی، ضمن آن که می تواند موجب تهی شدن مکانیزم یا سیاست اقتصادی از اثر خود گردد و در شرایط بی اعتمادی مردم به نهادهای کلیدی که در حفظ ارزش پول سهم دارند،مردم با تکیه بر قوه تشخیص خود ، تغییرات را شناسایی کرده و به نفع خود وارد عمل می شوند و هنگامی که سیاستگذار انتظار اثرگذاری مثبت دارد، از آن جا که بازارساز به دریافت عمیق از سازوکارهای اجتماعی نائل نشده یا به آن بی توجه است، سیاستگذاری های صرفا مبتنی بر فرمول های اقتصادی حتی ممکن است موجد التهاب در جامعه نیز باشد، راهی که سیاستگذاران و بازارسازان در ایران بارها آن را پیموده و از آن درس نگرفته اند.
نظرات کاربران