هرچند که هنوز ابعادی از جهانیشدن ادامه پیدا کند، انباشت عدمقطعیتهای ژئواکونومیک بیش از آن است که اجازه دهد کنشگران تجاری نسبت به لزوم حصول اطمینان بیتفاوت باشند. منطقهای شدن تجارت منهای منطقهگرایی همان نقطه اطمینانبخشی است که میتواند برای اجتناب یا کنترل خسارت در بزنگاههای پیشبینی نشده همچنان جریان اقتصاد و تجارت بینالمللی را زنده نگه دارد.
مطابق پیش بینی نهادهای مالی معتبر، رشد اقتصاد جهان از 3.5 درصد در سال 2022 به 3 درصد در سال 2023 و 2.9 درصد در سال 2024 کاهش خواهد یافت. برای اقتصادهای پیشرفته، این برآوردها حاکی از کاهش رشد اقتصادی از 2.6 درصد در سال 2022 به 1.5 درصد در سال 2023 و 1.4 درصد در سال 2024 است. به زبان دیگر، جهان در ماههای آینده جایی کم رونقتر برای فعالیتهای اقتصادی خواهد بود. این روند تاثیرات متناقضی بر صلح و امنیت بینالمللی برجای میگذارد. از یک طرف کاهش سرعت رشد اقتصادی در دورانی که رقابتهای ژئواکونومیک میان قدرتهای بزرگ تشدید شده، هراس و اضطراب نسبت به پیشی گرفتن رقبا را میکاهد اما از طرف دیگر کاهش رشد اقتصادی میتواند به معنای کاهش تجارت و وابستگی متقابل میان کشورها باشد؛ موضوعی که از دیدگاه کلاسیک، انگیزهای برای خویشتنداری و اجتناب از تنشهای غیرضروری میان دولتهاست. هرچند که بازیابی نسبی زنجیرههای تامین بعد از پشت سرگذاشتن همهگیری کووید 19 اوضاع را برای تجارت داخلی و خارجی بهتر کرده اما هنوز چالشهایی هستند که به نظر میرسد سایه بزرگتری بر آینده جهان خواهد گستراند. در قلب این چالشها، رقابت میان چین و ایالات متحده قرار دارد. به رغم آنکه پکن و واشنگتن تاکنون توانستهاند مانع از تصاعد تنش شوند تقریباً تمامی سناریوهای محتمل پیشبینی میکنند که دو کشور همچنان سوظن ها و در نتیجه کاهش رغبت به تداوم وابستگی متقابل را برای سالهای آتی حفظ خواهند کرد. بدبینی آمریکا به چین از زمان رکود 2007 تشدید شد؛ یعنی زمانی که چین نه تنها موفق شد تبعات این رکود را با مهارت بیشتری مهار کند بلکه با دست یافتن به اعتماد به نفس بیشتر، درصدد رقابت با الگوی توسعه غربی برآمد. با به قدرت رسیدن شی جین پینگ در سال 2013 که همراه بود با در پیش گرفتن سیاستی تهاجمیتر نسبت به نظم جهانی و تاسیس نهادهای مالی (مانند بانک توسعه زیرساخت آسیایی) و مهمتر از همه راه اندازی پروژه کمربند و راه که بالقوه میتواند وحدت بخش اوراسیای قارهای تحت رهبری چین باشد، واهمه واشنگتن از نیات آتی چین شدت گرفت. این روند میتواند آثار مستقیمی بر رونق تجارت جهانی داشته باشد و در نهایت، کشورها را وادار کند که در پاسخ به این عدم قطعیتهای فزاینده راهی برای جبران مافات پیدا کنند. منطقهای شدن تجارت تا امروز صریحترین واکنش به احتمالات مربوط به قطببندی دوباره نظام جهانی بوده است. در اینجا مقصود از منطقهای شدن (Regionalization) تجارت چیزی متفاوت از اصطلاح شناختهشدهتر منطقهگرایی (Regionalism) است. منطقهگرایی به روندی سیاسی-اقتصادی اشاره دارد که شکلی از همگرایی را از راه ایجاد نهادهای اداری میان کشورهای مشابه به لحاظ مشخصات جغرافیایی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در نظر دارد. منطقهگرایی را گاهی واکنشی به جهانی شدن و هراس از سلطه مالی و تجاری ایالات متحده دانستهاند و گاهی یکی از تکنیکهای جهانی شدن برای همگونسازی مناطق بر حسب ویژگیهای منحصر به فرد هر کدام از آنها که تا دهه 1990 به اوج خود رسیده بود. شکلگیری سازمانها و اتحادیههای منطقه ای مانند نفتا، اتحادیهاروپا، مرکوسور و آ.سه.آن مرهون منطقهگراییهای موفق بود. در طرف دیگر، منطقهای شدن در تجارت یک روند حفاظتی در مواجهه با نااطمینانیهای گوناگونی است که تهدیدی برای زنجیرههای تامین جهانی شمرده میشود. منطقهایشدن نیازی به منطقهگرایی و نهادسازی همگرایانه در معنای سیاسی و اقتصادی آن ندارد بلکه کافیست بازیگران دولتی و غیردولتی اقتصادی به منطقه پیرامون خود بیش از مناطق دورافتاده بها بدهند و برای آن برنامهریزی کنند. بطور طبیعی و از منظر تاریخی، جوامع اغلب ترجیح دادهاند که با همسایگان خود تجارت کنند تا مناطق دوردستی که موجب افزایش هزینههای حمل و نقل، زمان مورد نیاز طولانیتر برای اتمام فرآیند دادوستد و افزایش ریسکهای تجاری است. تکنولوژی ارتباطات چه از نظر توسعه زیرساخت ها و تسهیلات حملونقل و چه از نظر سهولت بازاریابی و کشف مشتریان جدید، دهههای متاخر را به دورهای تبدیل کرد که به نظر میرسید ایده تجارت با همسایگان به تدریج اهمیت خود را از دست داده است. در این بازه زمانی، تولیدکنندگان و بازرگانان با دشواری کمتری برای حمل کالاهای خود به مناطق دوردست مواجه بودند. علاوه بر تکنولوژی های مالی و ارتباطی، چیرگی فلسفی بازار آزاد از جمله کاهش چشمگیر تعرفههای گمرکی در این رابطه اهمیت داشتند. اما اگر برتری بیرقیب ایالات متحده در تامین امنیت گذرگاههای قارهای و اقیانوسی نبود، هیچیک از این ویژگیها نمیتوانست به یک مشخصه فراگیر تبدیل شود. امروز نه تنها فلسفه بازار آزاد بواسطه ظهور دوباره حمایتگرایی تجاری و بازگشت ناسیونالیسم اقتصادی به چالش گرفته شده بلکه ایالات متحده نیز دیگر فاقد آن برتری و چیرگی بلامنازعه است که چنین اطمینانی را در تجارت مناطق دور بازتولید کند. هرچه چین و ایالات متحده کمتر قادر به سازگاری و یافتن راه حلی برای اختلافات میان خود باشند، بیشتر محتمل است که کشورها رویه محتاطانهتری را در سیاستهای تجاری اتخاذ کنند. همچنین این احتمال وقتی صادق است که چین و آمریکا که مجموعاً نزدیک به نیمی از ثروت جهان را در اختیار دارند، تصمیم بگیرند وابستگی متقابل میان خود را به روش عامدانه و هدفمندی کاهش دهند. اگر اقتصادهای پیشرو جهان اعتقاد راسخی به جهانیشدن نداشته باشند، دیگران به تبع آن، اشتیاقی برای پذیرش ریسک نخواهند داشت. شانون اونیل عضو شورای روابط خارجی آمریکا در کتاب متاخر خود « افسانه جهانیشدن» شواهدی را گردآوری کرده که نشان دهنده آغاز منطقهایشدن تجارت جهانی از جمله در آمریکای شمالی و آسیای شرقی است. این دیدگاه مخالفانی نیز دارد. گروه لجستیک DHL اکسپرس مستقر در برلین در برآورد مطالعاتی خود برای سال 2022 به این نتیجه رسیده که رشد تجارت کالا و حرکت سرمایه در ابعاد جهانی پس از وقفه ناشی از همهگیری کووید19 همچنان به رشد خود ادامه داده است. نیروی کار ارزان در آسیا و آفریقا همچنان وسوسه کننده است و برای برخی زنجیرههای ارزش غیرقابل جایگزین، حداقل تا هنگامی که راه گریز دیگری باقی نمانده باشد، انتخابی ایدهآل شمرده میشود؛ اما حتی این زنجیرهها هم در برابر استبداد ژئوپولیتیکی برخاسته از تصاعد تنش حاصل از رقابت چین و آمریکا در آینده نزدیک آسیب پذیرند. تدارک یک دکترین تجاری با تمرکز بر منطقه و مناطق مجاور دیگر نه یک انتخاب دلبخواهانه بلکه یک ضرورت بنیادین است. هرچند که هنوز ابعادی از جهانیشدن ادامه پیدا کند، انباشت عدمقطعیتهای ژئواکونومیک بیش از آن است که اجازه دهد کنشگران تجاری نسبت به لزوم حصول اطمینان بیتفاوت باشند. منطقهای شدن تجارت منهای منطقهگرایی همان نقطه اطمینانبخشی است که میتواند برای اجتناب یا کنترل خسارت در بزنگاههای پیشبینی نشده همچنان جریان اقتصاد و تجارت بینالمللی را زنده نگه دارد.
نظرات کاربران